رستاک - فاصله

غمت قاتله
خسته‌م از فاصله
نیستی و حوصله نیست
ببین حالمو می‌کشی آدمو
اما جاى گله نیست

بِدَمت از دست
می‌خورم به بن‌بست
خودتم می‌تونی پیشم بمونی حالا که دلت هست

كارى كنم چشمتم مثِ لبت شه بخنده
من اومدم كه حال بدت ساكش و ببنده

جونم و مى دم
دردت اگه كم شه
واسه غمت كجا مى تونه شونه ى خودم شه

دل من ميره برات
واقعا حيفِ چشات
كه بخواد به غم بشينه

غم و غصه ت مالِ من
نشى بى خيالِ من
تنها خواهشم همينه

نه به خنده‌هات
نه غم تو نگات
این کارا چیه دیگه؟
می‌گی خوبی و
زخمی که باهاته
یه چیز دیگه می‌گه!

پيش تو كوهم
تا دل تو درياس
وقتى كه ميرى سمت خنده هات 
كارِ من تماشاس

واسه چشات به سفر باهات
همه چيمو مى دم

همه مى گن خوش به حال من
كه به تو رسيدم

چرا به حسم شك دارى هميشه
نفسمى همه كسمى باورت نمى شه